سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پوچ
اینجا همه چی در همه
 
چهارشنبه 91 دی 6 :: 11:44 عصر :: نویسنده : Rash mAKHFI

دچار یک بی حسی ِ دلنشین

درگیر ِ یک نوع خلسه ی مطلق

پر از خالی ِ دلتنگی های دل ...

.

.

گاهی باید فرار کرد از همه چی ...

حتی از این دلتنگی های دوست داشتنی

همیشه هم فرار بد نیست

گاهی می شود همان دور زدن!

و

شاید سفر همین دور زدن باشد

دور زدن ِ خستگی ها

دور زدن ِ این خستگی های ناتمام

هر چند سفری کوتاه

...

ساعت 6 صبح _ همین نزدیکی ها

دستم را گذاشته بودم زیر ِ چانه ام

از آن بالا زل زده بودم به صدای آب

این که چطور در آن سرما

سراپا

بدون ِ حرکت

دوام آورده بودم شاید کمی عجیب بود

اما از آن عجیب تر! حرف ِ دختری بود

که

فکر می کرد دارم نقشه می کشم

تا

از آن جا غزل ِ خدا حافظی بخوانم

سقوط

و

تمام !!!

اما نقشه ی مَ.ن این نبود

نقشه ام را دقیقا روی یک کاغذ ِ کاهی که عمرش به 10-11 سالی می رسید

نقاشی کرده بودم

دلم می خواست ذوق کنم از این که هنوز بلدم نقاشی کنم!

در آن تاریکی نقاشی باز هم پیدا بود !

یک بسته آدامس ِ نیکوتین دار

فقط برای همان روز

و فقط برای آن که مغزم در هوای آن دورتر ها از سرما یخ نزند

یک دوربین که بعدا! یادم باشد آن را چک کنم!

یک شارژر که نمی دانم از کجا پیدایش شده

مثلا می خواستم ادای این گردشگرهای اصیل را هم در بیاورم

یک قطب نما ...

یک قبله نما

ووو ...

.

.

ساعت ! (نمیدانم)_آن دورتر ها

ساعتم خودش اتوماتیک وار غیر ِ فعال شده بود

پایم را که از اتوبوس پایین گذاشتم

احساس کردم استخوان هایم از سرما دارند پودر می شوند

تا چشم کار می کرد برف بود

و جاده ای که کم و بیش می دانستم به کجا ختم می شود

هدفم رسیدن نبود

هدفم تنها ، رفتن بود و بس!

ثانیه ها هم مثل ِ برف نرم نرم می گذشتند

تازه رسیده بودم به ته ِ جاده

اصلا انگار جای دیگر بود

شهری دیگر

...

اکسیژنش با اکسیژن ِ آن طرف ِ جاده زمین تا آسمان توفیر داشت

نه از برف خبری بود

و نه از سرمای ِ استخوان پودر کن!

باران نم نم می بارید

و هر چه بود مه بود و هیچ!

اصلا انگار آن جا بهار بود

و

اردیبهشت

تازه آن جا بود که احساس کردم

کم کم دارم بار ِ تمام ِ خستگی هایم را زمین می گذارم

گرچه کوله اَم کمی بیشتر از کمی سنگین بود

دنبال ِ کوچه نسترن می گشتم و خانه ای که رسیدنم را انتظار می کشید

بوی نان ِ محلی پیچیده بود توی هوا و تمام ِ مَ.ن

و عطر ِ بهار نارنج

شاید پشت ِ یکی از همین پرچین ها یکی داشت بهار نارنج می چید

دستهای مَ.ن هم بوی بهار نارنج می داد حتی!

تازه آن موقع یادم آمد که دوربینم را چک کنم

و آنجا بود که با یک دوربین ِ خراب رو به رو شدم!

شاید همان طرف ِ جاده مغزش یخ زده بود

شاید تنها لذت بردن از آن حال و هوا  سهم ِ مَ.ن بود و بس

شاید ...


دلتنگی هایم را ...

تمام ِ خستگی هایم ناتمام را ...

همه و همه را گذاشتم و برگشتم ...

شاید فکر می کردم خیال بوده و خواب ...!

اما موقع ِ برگشتن

وقتی آن طرف ِ جاده

پایم در گِل و برف و آب یخ زده ای فرو رفت

تازه فهمیدم خواب نبودم!




موضوع مطلب :

چهارشنبه 91 دی 6 :: 11:38 عصر :: نویسنده : Rash mAKHFI

 

 

از اولش هم همه چیز تقصیر ِ مَ.ن بود

می دانم دیگر ...

اینکه اول زخم هایم را نشانت بدهم و بعد تو ...

همه چیز زیر ِ سر ِنمکدان ِ کنار ِ دستت بود

.

.

نمک ریختی روی زخم هایی که خودت روزی مرهمشان بودی

با همان نمکدانی که انار های کاسه گل ِ سرخ را نمک می زدی

حالا دیگر همه چیز تمام شده!

مَ.ن مانده ام و هیچ!

دیگر چشمانم دست های خودم را هم نمی بیند

دیگر نمی توانم بی رحمی هایت را ببینم

می بینی؟

.

.

.

یادت نیست دست هایت به پوست ِ انار حساسیت داشت

و

مَ.ن می نشستم با حوصله برایت انار دانه می کردم

منتی نیست

حقت بود

تمام ِ آن خوبی ها حقت بود

حواسم بود مبادا دانه اناری ترک بردارد

مبادا دانه ای را با فشار ِ دست هایم لِه نکنم

یادت نیست

تو خیلی چیزها یادت نمی آید

خیلی زود درگیر ِ فراموشی شدی

خیلی زود ...

بمیرد برایت همان غزل ِ شعرهایت . . .

.

.

انارها را دانه دانه می کردم توی کاسه کوچک ِ گل ِ سرخ

تو نمک می زدی ...

تو ...

یادت نیست یک بار اناری از دستم افتاد

دل ِ انار ترک برداشت

و

خون ِ دلش جاری ...

آن موقع داشتم به شباهت ِ دل ِ انار به دل ِ خودم فکر می کردم

بغض که کردم

بعد این چشمانم بود که هم از اشک و هم از نمک ِ دستانم می سوخت

یادت نیست تا مدتها به انار لب نمی زدی!

اما حالا ...


چشمانم چه خوب می دید آن روزها را ...

 اما حالا ...

بیچاره چشمانم ...




موضوع مطلب :

چهارشنبه 91 دی 6 :: 10:24 عصر :: نویسنده : Rash mAKHFI

چه لحظه ی گیجی! چه شبی! چه کابوسی!

چه ساعت شومی و... چه خواب معکوسی!

شبی گرفته تر از قلب بی پناه من

زنی رکیک تر از فحش های ناموسی!!

اتاق یخ زده زیرِ شکنجه ی شیطان

سکوت صورتی دست و دامن طوسی

ورق ورق شدن مرد زیر بارش زن

هوای سنگین که آمده به جاسوسی

من این طرف هستم مثل یک دقیقه سکوت

تو آن طرف هستی مثل زنگ ناقوسی ↓

که دنگ دنگ خبر می دهد به دنیا: مرگ

چه فکر پر هیجانی! چه حسّ ملموسی!!

من این طرف هستم حرکتی بدونِ بُعد

تو آن طرف در جریان شعر می پوسی

تو آن طرف هستی با دقایقی از هیچ

نشسته ای آنجا از همیشه مأیوسی

من این طرف به تو مشغول می شوم در خود

تو آن طرف من را مثل مرگ می بوسی

صدای گریه ی بچّه! صدای گریه ی تو!

صدای بچّگی مرد: تو... تو... تو... لوسی!!




موضوع مطلب : شعر

سه شنبه 91 دی 5 :: 10:4 عصر :: نویسنده : Rash mAKHFI

مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود.ناگهان پسر 4 ساله اش سنگی برداشت وبا آن چند خط روی بدنه ماشین کشید.مرد با عصبانیت دست پسرش را گرفت و چندین بار به آن ضربه زد. او بدون اینکه متوجه باشد، با آچار فرانسه ای که دردستش داشت، این کار را می کرد!
در بیمارستان، پسرک به دلیل شکستگی های متعدد، انگشتانش را ازدست داد. وقتی پسرک پدرش را دید …
با نگاهی دردناک پرسید: بابا!! کی انگشتانم دوباره رشد میکنند؟ مرد بسیار غمگین شد و هیچ سخنی بر زبان نیاورد..
او به سمت ماشینش برگشت و از روی عصبانیت چندین بار با لگد به آن ضربه زد. در حالی که ازکرده خود بسیار ناراحت و پشیمان
بود، به خط هایی که پسرش کشیده بود نگاه کرد. پسرش نوشته بود:

««دوست دارم بابایی»»
…..
…..
روز بعـــــد آن مــــــــرد خودکشـــــــــــی کــــــرد!!




موضوع مطلب :

سه شنبه 91 دی 5 :: 10:3 عصر :: نویسنده : Rash mAKHFI


یه وقــــتایی که دلت گــــرفته،

بغض داری، آروم نـیستی، دلت بـــراش تـنگ شده

حــــوصله هـیـچـکسو نــــداری

به یــاد لحظه ای بیفت کـه اون هــمه ی بی قــــراری هــای تــــو رو

دیــــــد، امـــــــا

چـشمـاشـو بست و رفــت. . .




موضوع مطلب :

سه شنبه 91 دی 5 :: 7:18 عصر :: نویسنده : Rash mAKHFI
سه شنبه 91 دی 5 :: 7:17 عصر :: نویسنده : Rash mAKHFI

داشتن یک آکواریوم با ماهی‌های رنگ و وارنگ دل چسب است اما رسیدن به این لذت بی‌دردسر هم نیست و گاهی

مشکلات بزرگ درست می‌کند.



استفاده از آکواریوم‌های کوچک در کافه‌ها، رستوران‌ها و… نمای زیبایی به محل می‌دهد و تماشای

شنای ماهی‌های رنگارنگ در آب لذت بخش است.



این روزها خیلی از فروشگاه‌های بزرگ برای جلب مشتری بیشتر و ساختن یک نمای بهتر در ساختمان خود، اقدام به

ساخت آکواریوم‌های بزرگ می‌کنند، اما یک آکواریوم بزرگ بی دردسر هم نیست.



در زیر تصویر یک آکواریوم غول پیکر در یک فروشگاه بزرگ چینی را می‌بینید که خیلی از مردم برای تماشای کوسه

های شناور در آن پشت سر هم صف می‌کشیدند اما در یک روز معمولی یک دفعه آکواریوم ترک بر می‌دارد و شیشه

25 سانتی متری آن می‌شکند.




با شکست شیشه و خروج 35 هزار لیتر آب از آکواریوم، نزدیک به 60 نفر از مردمی که مشغول تماشای شنای

کوسه‌ها بودند زخمی می‌شوند و 8 کوسه بد اقبال هم که بعد از شکسته شدن آکواریوم دیگر جایی برای شنا نداشتند

بیرون از آب خفه شده و جان خود را از دست می‌دهند!

uعکس ها در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

دوشنبه 91 دی 4 :: 2:5 صبح :: نویسنده : Rash mAKHFI
اگر که در مغزم چند دانه جن باشد

در آشپزخانه دختری اُپن باشد ↓

اگر که دارد در من کتاب می خواند

اگر که اسمش در ذهن تو «هلن» باشد ↓

اگر که مرگ به پایان شب می اندیشد

اگر که عشق به تردید مطمئن باشد! ↓

اگر که عشق، تلاقی سکس با عادت

اگر که مرگ، تبانی چند ژن باشد ↓

اگر بهشت شراب است و حور و سایه و نهر

اگر که دنیا یک مشت خاک و شن باشد ↓

اگر که مرد تو را پرت می کند به کتاب

اگر که پایان قصّه ات خشن باشد ↓

دلم به دنبال روستای گم شده ای ست

طویله ای که به آرامش پِهِن باشد!!



موضوع مطلب : شعر

جمعه 91 دی 1 :: 5:13 عصر :: نویسنده : Rash mAKHFI


***




ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

جمعه 91 دی 1 :: 5:10 عصر :: نویسنده : Rash mAKHFI








ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

<   1   2   3   4   5   >>   >   
 
درباره وبلاگ

به نام خدا هستم، از بچگی بزرگ شدم، تو بیمارستان به دنیا اومدم، صادره از شهرمون، همونجا بزرگ شدم، چند سال سن دارم، بابام مرد بود، تو دوران کودکیم بچه بودم، با رفیقام دوست شده بودم،یه تابرادر دارم که باهام برادره، به دوست داشتن علاقه دارم، قصد ازدواج نه دارم، بعضی شبها که می خوابم خواب می بینم، تو خونمون زندگی می کنیم، تا حالا نمردم و ...»

نویسندگان
Mamad Dj (10)

پیوندها
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
««««« شب های تهران »»»»»
رقصی میان میدان مین
****شهرستان بجنورد****
دانشجویان مهندسی مکانیک شهرکرد
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
تراوشات یک ذهن زیبا

سایت روستای چشام
شبستان
برادران شهید هاشمی
عشق
مصطفی
اواز قطره
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
دنیای هالیوود
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
.:مطالب جدید18+ :.
هر چی تو فکرته
... یاس ...
بیارجمند
هیئت
نــــــا کجــــــا آبـــــــاد دل مــــن ...
عرفان وادب
بهار عشق
*(حرفهای نگفته)*
مرامنامه عشاق
..پـــــر شکســــته
ALAKI
زازران
شایگان♥®♥
مناجات با عشق
دانشجوی میکروبیولوژی 91 دانشگاه آزاد اشکذر
سید علی حسینی
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
اخبار روز ایران وجهان
انجمن مرجع وتخصصی پارسی گلد
دانشجویان مهندسی مکانیک (شهرکرد)
نارنجی
دانلود آهنگ جدید
ایران من
سامانه ارسال پیامک + آرشیو SMS با موضوعات گوناگون
بهترین قالب های وبلاگ

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 60
کل بازدیدها: 305777