سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پوچ
اینجا همه چی در همه
 
شنبه 91 دی 9 :: 9:43 عصر :: نویسنده : Rash mAKHFI
نخواستم‌ که ‌به ‌من ‌درس آب و نان ‌بدهی

مرا گرفته و از خواب ها تکان بدهی

نخواستم که بگویم: «پدر بمان با من»

زمین نخواست تو را تا به من زمان بدهی

نخواستم که بگویی چه می شود بی ‌تو

نخواستم که به من راه را نشان بدهی

«قبول» کردی و کردم جدایی و غم را

که ‌خواستی بروی تا که «امتحان» بدهی

نخواستم بنویسم زمانه از سنگ است

نخواستم بنویسم ولی دلم تنگ است

برای تو که مرا بیش و بیشتر بودی

صدای اطمینان، روی قفل در بودی!

برای تو که دوباره مرا بغل بکنی

تویی که از دل این بچّه باخبر بودی

برای اسم قشنگت که یاری ام می داد

طلسم آرامش موقع ِ خطر بودی

برای تو که تمامی ِ خوب های منی

برای تو که خلاصه کنم: پدر بودی!!

قرار شد کـه به من غربت جهان برسد

قرار شد پدر من به آسمان برسد

که منتظر باشم تا دوباره در بزنی

کسی بیاید و تنها پلاکتان برسد!

تو نیستی و من و برج های تکراری

تو نیستی و من و عشق های بازاری

تو نیستی و مرا می جوند هی شک ها

تو نیستی و من و خنده ی مترسک ها

تو نیستی و من و روزهای شبزده ام

تو نیستی و من و قلب خارج از رده ام!

تو ساختی همه ام را، اگرچه سوختمت

که توی «کنگره» با سکّه ای فروختمت

فروختم همه ‌ی خاطرات دورم را

فروختم همه ی خویش را، غرورم را

فروختم به سرانگشت ها و تحسین ها

و گم شدم وسط ِ بوق ها و ماشین ها

و گم شدم وسط ِ شهـر و بازی مُدها

میان خنده‌ی «هرچند»ها و«لابد»ها

و گم شدند تمامی آن اصولی که...

و گم شدم وسط ِ کیف های پولی که...

پدر! صریح بگویم، صریح و بی پرده

پدر! نگاه بکن: مهدی ات کم آورده

بگیر دست مرا مثل کودکی هایم

بگیر دست مرا... پا به پات می آیم

بگیر و پاره ‌کن این روزهای‌ زشت مرا

به دست حادثه نسپار سرنوشت مرا...

شبی دراز شده، اعتراض ها مرده

غرور در دل «بازی دراز»ها مرده

قرار تازه‌ ی ‌من، توی ‌کوچه، ساعت ‌هشت

و بی قراری تو توی جبهه ی «سردشت»

و بی قراری تیر و تو، توی «چزّابه»

هزار دختر و من، پیتزا و نوشابه

شبی ‌که غصّه از این بیشتر نخواهد شد

شبی دراز که دیگر سحر نخواهد شد

نشسته است زمستان، بهار خوابیده

شبی که ساعت شمّاطه دار خوابیده

بگیر دست مرا، مثل مرده ها سردم!

پدر! کمک بکن از راه رفته برگردم

که از زمانه بپرسم: چرا، چرا و چرا؟؟؟

که افتخار کنم عکس روی طاقچه را

که افتخار کنم خنده ی قشنگت را

که باز بوسه زنم لوله ی تفنگت را

که باز زنده کنم خاطرات دورم را

که پس بگیرم از این سال ها غرورم را

هزار ترکش اندوه مانده توی سرم

نگاه می کنم و از همیشه گیج ترم

هزار مدفن گمنام روبروی من است

هزار ابر لجوجند توی چشم ِ ترم

که ‌بیست ‌سال ‌گذشته ‌ست، بیست ‌سال ‌تمام

هنوز منتظرم، مثل قبل منتظرم!

نمی رسیم بـه هم مثل ریل های قطار

که آسمان ‌تو ‌دور است ‌و من ‌شکسته ‌پرم

تمام عشق، تمام ِ زمان، تمام زمین

تمام شعر من و اشک های مختصرم

تمام آنچه ‌که باید، تمام ‌آنچه ‌که نیست

برای خوبترین واژه ی جهان:

پدرم!



موضوع مطلب : شعر


 
درباره وبلاگ

به نام خدا هستم، از بچگی بزرگ شدم، تو بیمارستان به دنیا اومدم، صادره از شهرمون، همونجا بزرگ شدم، چند سال سن دارم، بابام مرد بود، تو دوران کودکیم بچه بودم، با رفیقام دوست شده بودم،یه تابرادر دارم که باهام برادره، به دوست داشتن علاقه دارم، قصد ازدواج نه دارم، بعضی شبها که می خوابم خواب می بینم، تو خونمون زندگی می کنیم، تا حالا نمردم و ...»

نویسندگان
Mamad Dj (10)

پیوندها
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
««««« شب های تهران »»»»»
رقصی میان میدان مین
****شهرستان بجنورد****
دانشجویان مهندسی مکانیک شهرکرد
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
تراوشات یک ذهن زیبا

سایت روستای چشام
شبستان
برادران شهید هاشمی
عشق
مصطفی
اواز قطره
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
دنیای هالیوود
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
.:مطالب جدید18+ :.
هر چی تو فکرته
... یاس ...
بیارجمند
هیئت
نــــــا کجــــــا آبـــــــاد دل مــــن ...
عرفان وادب
بهار عشق
*(حرفهای نگفته)*
مرامنامه عشاق
..پـــــر شکســــته
ALAKI
زازران
شایگان♥®♥
مناجات با عشق
دانشجوی میکروبیولوژی 91 دانشگاه آزاد اشکذر
سید علی حسینی
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
اخبار روز ایران وجهان
انجمن مرجع وتخصصی پارسی گلد
دانشجویان مهندسی مکانیک (شهرکرد)
نارنجی
دانلود آهنگ جدید
ایران من
سامانه ارسال پیامک + آرشیو SMS با موضوعات گوناگون
بهترین قالب های وبلاگ

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 58
بازدید دیروز: 41
کل بازدیدها: 306271