سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پوچ
اینجا همه چی در همه
 
پنج شنبه 91 آذر 2 :: 8:8 عصر :: نویسنده : Rash mAKHFI

با اینکه رشته اش ادبیات بود، هر روز سری به دانشکده تاریخ می زد. همه دوستانش متوجه این رفتار او شده بودند. اگر یک روز او را نمی دید زلزله ای در افکارش رخ می داد؛ اما امروز با روزهای دیگر متفاوت بود. می خواست حرف بزند. می خواست بگوید که چقدر دوستش دارد.


تصمیم داشت دیگر برای همیشه خود را از این آشفتگی نجات دهد. شاخه گلی خرید و مثل همیشه در انتظار نشست. تمام وجودش را استرس فرا گرفته بود. مدام جملاتی را که می خواست بگوید در ذهنش مرور می کرد. چه می خواست بگوید؟ آن همه شوق را در قالب چه کلماتی می خواست بیان کند؟

در همین حال و فکر بود که ناگهان تمام وجودش لرزید. چه لرزش شیرینی بود. بله خودش بود که داشت می*آمد. دیگر هیچ کس و هیچ چیزی را جز او نمی دید. آماده شد که تمام راز دلش را بیرون بریزد. یکدفعه چیزی دید که نمی توانست باور کند. یعنی نمی*خواست باور کند.
کنار او، کنار عشقش، شانه به شانه اش شانه یک مرد بود. نه باور کردنی نبود. چرا؟ چرا زودتر حرف دلش را نزده بود. در عرض چند ثانیه گل درون دستش خشک شد. دختر و پسر گرم صحبت و خنده از کنارش رد شدند بی آنکه بدانند چه به روزش آورده اند. نفهمید کی و چگونه از دانشگاه خارج شده است.
وقتی به خودش آمد روی پل هوایی بود و داشت به شاخه گل نگاه می کرد. شاخه گل را انداخت و رفت. تصمیم گرفت فراموشش کند. تصمیم سختی بود. شاید اگر کمی تنها کمی به شباهت این خواهر و برادر دقت می کرد هرگز چنین تصمیم سختی نمی گرفت.  




موضوع مطلب : عاشقانه

دوشنبه 91 آبان 29 :: 12:58 صبح :: نویسنده : Rash mAKHFI

 

باید هوایش را داشت...

باید مراقبش بود...

باید دستش را گرفت...

آن هم در این دنیای مجازی..

در دنیایی که بیشتر ِ آدمهایش پنهان میشوند پشت ِ نقابهایشان!

.

.

مراقبش باش!

هرکسی لیاقت ِ داشتنش را ندارد!

دلت را می گویم...

.

.

چشم ِ دلت را باز کن

به روی واقعیت های این دنیای ناشناخته و عجیب!

نگذار هر کجا که خودش خواست جا بماند!

حواست که نباشد

گم می شود

به همین سادگی . . .

دلت را می گویم...

دست ِ دلت را محکم تر بگیر!




موضوع مطلب : عاشقانه

دوشنبه 91 آبان 29 :: 12:57 صبح :: نویسنده : Rash mAKHFI

انتظار

و

انتظار

و

انتظار

چقدر دلم میخواست زمان خیلی زودتر بگذرد

اما برعکس چه دیر می گذشت

حواسم را پرت کرده بودم آن دورتر ها...

اما داشتم خودم را گول می زدم

ثانیه به ثانیه برایم قرنی گذشت..

.

.

بالاخر آمد

با لبخندی بر لب

کمی پر انرژی

اما چشمانش . . .

نور ِ چشمانش موج داشت

می لرزید

می دانم که دلش هوای گریه کرده بود

اما...

چقدر دلم میخواست دستانم را بگذارم زیر ِ چانه ام

زل بزنم به چشمانش...

بدون ِ بغض

بگویم:

می بخشی مرا؟

اما نگفتم...

شاید وقتی دیگر . . .

.

.

.

حالا

او رفته...

مَ.ن مانده ام و یک یادگاری

که شبها زیر ِ نور ِ مهتاب زل می زنم به آن

فکر میکنم به حرفهایش...

فکر میکنم به خنده هایش...

فکر میکنم به گریه هایی که هیچ وقت ندیدم...

فکر میکنم . . .

 


+دراین عصر ِ آهن،دیدن ِ آدمهای اهل ِ دل مساوی ِ ملاقات با ستاره هاست!




موضوع مطلب : عاشقانه

دوشنبه 91 آبان 29 :: 12:55 صبح :: نویسنده : Rash mAKHFI

حالا تو مانده ای و یک کیبورد ِ خسته ...

می نشینی تایپ می کنی..

پاک می کنی..

دوباره تایپ می کنی..

.

.

و دوباره همه را پاک میکنی..

زل می زنی به صفحه ی سفید..

کدام یک از حرفها را باید نوشت؟

می توانم قضاوت کنم؟

می شود به انصاف نوشت؟

نوبت به نوبت

بدون خارج شدن از صف

.

.

آن ها همچنان دارند دعوا می کنند..

و

من به فکر ِ حق ِ بینشانم..

سریع تایپ میکنم

دوباره پاک میکنم..

نه این یکی حقش نبود

نفر بعد لطفا..

بعدی هم همینطور..

.

.

نتیجه اش می شود یکساعت کلنجار رفتن با کلمات..

باز هم دنبال ِ کلمه ای میگردم که دلم می خواهد..

دوباره می گردم..

می گردم..

دستانم روی کیبورد کشیده می شوند..

دو کلمه را تایپ می کنند

صفحه را نگاه می کنم 

هجوم ِ اشک چشمانم را می سوزاند

باز هم همان شد...

همان که دنبالش می گشتم

همان که باید دنبالش می گشتم!

خیره می شوم به این کلمه ی دو حرفی..

به این دو حرفی ِ پر حرف..


.

.

به تو . . .




موضوع مطلب : عاشقانه

دوشنبه 91 آبان 29 :: 12:43 صبح :: نویسنده : Rash mAKHFI

این روز ها گوش هایم پر است از حرفهای تکراری ِ این و آن..

یوسف گم گشته باز آید به . . .

غم مخور..

غم مخور..

غ م م خ و ر...

حافظ فکر این جایش را نکرده بود..

غم را فقط باید خورد . . .

بلعید ..

و

کم کم

......

اصلا غزل و غم نخوردن؟

مگر میشود؟

تمام غزل های حافظ نتیجه اش میشود غم خوردن . . .

__________________

این کاغذ ِ سفید هم از دست ِ من خسته شده ..

این قلم ِ لرزان هم ..

کاغذ را خط خطی میکنم تا دیگر سفید نباشد

کاغذ را باید سیاه کرد..هر چه سیاه تر ..دیدنی تر ..

مثل ِ زندگی ِ من . . .

سفید برایش بی معنی ست..

هر چه هست

سیاه ِ سیاه ِ سیاه . . .

بالاتر از سیاهی فقط خود ِ سیاهی ست..

_________________________________________

پ.ن1:دلم یک جعبه مداد رنگی میخواهد..




موضوع مطلب : عاشقانه

دوشنبه 91 آبان 29 :: 12:41 صبح :: نویسنده : Rash mAKHFI

من دلگیرم . . .

از تو . . .

از خودم . . .

از . . .

از این باران هم . . .

از این قلم  ِ خسته . . .

حسرت ِ نوشتن  ِ یک دنیا واژه بر دلم مانده ...

اما قلمم نمی نویسد..

دیگر نای نوشتن ندارد . . .

_____________________________

کم کم ....

نم نم .......

قطره قطره ........

ولی قانع نمی شوم ...

انگار دارد تنهائیم را به رخم می کشد ...

من هم لجش را در می آورم..

دست می کشم رویموهایم...

تا نشان بدهم خوشحال نیستم از باریدنش..

او هم به تلافی تند تر می بارد..

می دانم می خواهد دلم رو بسوزاند..

خوب هم می سوزاند..

می بارد ..

باز هم می بارد..

خیلی تند تر...

من دلگیرم ..

من از این باران هم دلگیرم...

_____________________________

پ.ن:می دانم دل باران را بدجور شکستم ...او هم ...

 




موضوع مطلب : عاشقانه

دوشنبه 91 آبان 29 :: 12:36 صبح :: نویسنده : Rash mAKHFI

تمام دغدغه زندگی شان همین است . . .

خوردن پاستیل...عاشقند..عاشق پاستیل های رنگارنگ ..

خاله بازی...دعوا کردن سر عروسک ها..قهر تا قیامت و لحظه ای بعد آشتی..

کفش های تَق تَقی ِ مادرشان را به پا می کنند

همراه ِ

چادر سفید پرازگل هایِ ریزِ صورتی که بوی یاس می دهد...

تمام دغدغه ی زندگی شان همین است..

که مادرشان نبیند دارند به قول خودشان *انار بازی میکنند..

همراه با قطره های سفید و قرمز(آب انار) اشک...

می خندند از ته دل.. .  .   .

حس میکنم دچار بی حس اند...که خودش یک حس فوق العاده است..

نه خبری از حسرت..

نه حس های تلخ...

هیچ..

...

راحت

و

آسوده..

بی غصه..

با دغدغه های خاص خودشان...

زندگی می کنند!

من به خنده های از ته دلشان حسودیم می شود..




موضوع مطلب : عاشقانه

دوشنبه 91 آبان 29 :: 12:31 صبح :: نویسنده : Rash mAKHFI

 

دیگر هیچ چیز آرامم نمی کند...حتی باران ...

آخرین باری که بارید فقط نگاهش کردم ... خیلی بی تفاوت ...

چه ساده شکستم عهد و پیمان بینمان را ... باهم بودن ... تا همیشه ی باقی ...

دارم نیست می شوم انگار ...

هراس هرگز نبودن به رشته های امیدم چنگ می زند!

روبه روی ضریح معجزه ی امید ایستاده ام و بودن را تکدی می کنم ...

این روزها پرم . . .

پر از درد . . .

پر از نا امیدی . . .

پر از خنده های تلخ  . . .

دلم یک فنجان امید می خواهد با طعم  ِحرف های ِ تـــــــــــــــــــــــــــو . . .

دلم یک فنجان آرامش می خواهد با طعم  ِنگاه  ِپاک  ِکودکانه . . .

دلم یک فنجان خنده می خواهد با طعم آب نبات چوبی های دوران کودکیم!

دلم میخواهد انقدر شیرین و از ته دل بخندم که طعمش دلم را بزند ...

دلم یک فنجان زندگی می خواهد ...

 از جنس رنگین کمان ...

خسته ام از این زندگی ِ شطرنجی

گاهی سیاه . . .

گاهی سفید . . .

دلم بودن می خواهد و دیگر هیچ . . . !

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ. ن1:خدایا می دونم هوامو داری ... میشه کمی بیشتر داشته باشی ؟ فقط کمی . . .

پ.ن2:دلواپسیهای قلم دلتنگم نگذاشت که ننویسم ...

پ.ن3: . . .




موضوع مطلب : عاشقانه

دوشنبه 91 آبان 29 :: 12:24 صبح :: نویسنده : Rash mAKHFI

 

پرده را کنار می کشم ...

نور مستقیم روی صورتش را دوست ندارد..اما هیچ نمی گوید..

می دانم بیدار است..ولی خودش را به خواب زده..

که نشان دهد نمی بیند..

مرا . . .

بغضم را . . .

اشک حلقه شده در چشمانم را . . .

دارم بیرون را نگاه می کنم ...

برف و برف و برف..

کمی آفتاب کم جان..

گرما . . . ؟!

- چرا انقد هوا گرمه؟

جوابم را نمی دهد..

صورتم را به شیشه می چسبانم

خنکای شیشه دلم را می لرزاند..

ماشین همینطور می رود و خاطرات می آیند . . .

به بعضی هاشان که می رسم سرم را تکان می دهم

که شاید از یادم بروند..

اما

انگار نه انگار..

ــــــــــــــــــــــــــــــ

صدایت دارد گوشم را کر می کند..

خنده هایت  . . .

داد زدن هایت . . .

دچار توهم شده ام انگار.. توکه اینجا نیستی!

ــــــــــــــــــــــــــــــ

به خاطراتم فکر میکنم..

تلخ . . .

شیرین . . .

تلخ . . .

تلخ . . .

تلخ . . .

- پاشو بریم رسیدیم..

سریع از ماشین پیاده می شوم..

بی توجه به بقیه .. کمی آن طرف تر.. کنار در ورودی

یک مشت برف روی صورتم می گذارم..

دلم خنک می شود..اما

خاطرات دست بردار نیستند....

باید مرورگر خیالم را عوض کنم..نه شاید..

باید دنبال تمشکبگردم..

+ شاید خیالم پاک شد از هرچه خیال تو ست در آن . . .




موضوع مطلب : عاشقانه

دوشنبه 91 آبان 29 :: 12:16 صبح :: نویسنده : Rash mAKHFI


آسمان را نگاه کن!

ستاره ها شب نشینی گرفته اند انگار..

شاید هم ..

مراسم ِ ختمی

برای دل ِ مَ.ن....

.

.

تو مثل ِ همیشه نیستی

مَ.ن هم . . .

دارم فکر میکنم..

به حرفهایم..

به حرفهایت..

بیشتر به حرفهایت..

یادت می آید به هم قول داده بودیم؟

نگاه کن!

وقتی با تو حرف می زنم به مَ.ن نگاه کن...

یادت می آید؟

حالا مَ.ن سر ِ قولم مانده ام یا تو؟

...

می خندی؟

 

می خندی..

می خندم..

می خندیم...

تو به حرفهای مَ.ن..

مَ.ن به خنده های تو..

تو به  مَ.ن می خندی..

به حرفهایم..

به اشکهایم..

به ..

تو حتی به نگاه ِ مَ.ن هم می خندی..

مَ.ن به خنده های تو

از ته ِ ته ِ ته ِ دل می خندم..

بخند!

ببین دلم دارد می میرد..

مَ.ن با خنده های تو زندگی می کنم

کمی بیشتر بخند

فقط کمی . . .

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

+ پ.ن:می شود وقتی می خندی به مَ.ن نگاه کنی؟




موضوع مطلب : عاشقانه

1   2   3   4   5   >>   >   
 
درباره وبلاگ

به نام خدا هستم، از بچگی بزرگ شدم، تو بیمارستان به دنیا اومدم، صادره از شهرمون، همونجا بزرگ شدم، چند سال سن دارم، بابام مرد بود، تو دوران کودکیم بچه بودم، با رفیقام دوست شده بودم،یه تابرادر دارم که باهام برادره، به دوست داشتن علاقه دارم، قصد ازدواج نه دارم، بعضی شبها که می خوابم خواب می بینم، تو خونمون زندگی می کنیم، تا حالا نمردم و ...»

نویسندگان
Mamad Dj (10)

پیوندها
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
««««« شب های تهران »»»»»
رقصی میان میدان مین
****شهرستان بجنورد****
دانشجویان مهندسی مکانیک شهرکرد
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
تراوشات یک ذهن زیبا

سایت روستای چشام
شبستان
برادران شهید هاشمی
عشق
مصطفی
اواز قطره
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
دنیای هالیوود
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
.:مطالب جدید18+ :.
هر چی تو فکرته
... یاس ...
بیارجمند
هیئت
نــــــا کجــــــا آبـــــــاد دل مــــن ...
عرفان وادب
بهار عشق
*(حرفهای نگفته)*
مرامنامه عشاق
..پـــــر شکســــته
ALAKI
زازران
شایگان♥®♥
مناجات با عشق
دانشجوی میکروبیولوژی 91 دانشگاه آزاد اشکذر
سید علی حسینی
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
اخبار روز ایران وجهان
انجمن مرجع وتخصصی پارسی گلد
دانشجویان مهندسی مکانیک (شهرکرد)
نارنجی
دانلود آهنگ جدید
ایران من
سامانه ارسال پیامک + آرشیو SMS با موضوعات گوناگون
بهترین قالب های وبلاگ

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 305153